صدایش کن...
26 اسفند 1395 توسط زكيه منصوري
صدایش کن…
صدایش کن خدارا چون رحیم است به غمهای دل خلقش علیم است
صدایش کن به نیروی عظیمی بگو دائم که ای خالق حکیمی
بگو اندوه و ماتم دارم امشب ز هجر مهدی ات غم دارم امشب
خودت گفتی صدایم کن خدایا از این غمها رهایم کن خدایا
خودت گفتی که یار بی کسانم ز من بر او هزاران روشنی باد
خدا دستم به سوی تو دراز است خودت گفتی در میخانه باز است
نگاهم کن که مهجور و حزینم ز بی رحمی دنیایت غمینم